طبق ماده ۴۹۰ قانون آیین دارسی مدنی، هر یک از طرف های اختلاف حق دارند در مواردی به رأیی که داور صادر کرده است، اعتراض کنند. البته آنها برای اعتراض به رأی مهلت مشخصی دارند. زمانی که داور رأی خود را صادر کرد، این رأی به طرف های اختلاف ابلاغ می شود تا از آن مطلع شوند. کسی که رأی به او ابلاغ شد از تاریخ ابلاغ، ۲۰ روز و در برخی موارد، دو ماه فرصت دارد که اگر می خواهد به دادگاه برود و به رأی داور، اعتراض کند.
چگونگی تصحیح رأی داور
باید توجه کرد زمانی که از اصطلاح تصحیح رأی استفاده می شود، مقصود، درست کردن اشتباهات مادی رأی است و این اصطلاح به هیچ وجه در مورد اصلاح اشتباهات حقوقی به کار نمی رود. در هر حال، وقتی داور متوجه می شود در رأی، اشتباهات مادی رخ داده است، دو حالت قابل تصور است
در حالت اول، هنوز مدت داوری به پایان نرسیده است. برای مثال داور سه ماه فرصت داشته است تا رأی خود را درباره اختلاف صادر کند. در اواخر ماه دوم، بررسی های او به پایان می رسد و رأی خود را صادر می کند. چند روز بعد متوجه می شود که نام یکی از طرف های اختلاف را در رأی، اشتباه نوشته است. در این حالت هنوز یک ماه از مدت داوری، باقی مانده و داور موظف است این اشتباه را بر طرف کند. برای انجام این کار، داور یک رأی دیگر صادر می کند که به آن «رأی تصحیحی» گفته می شود. رأی تصحیحی را هم مثل رأی اصلی به طرف های اختلاف ابلاغ می کنند تا از تغییراتی که در رأی اصلی به وجود آمده است، آگاه شوند.
در حالت دوم، مدت داوری به پایان رسیده است. در این حالت زمانی که داور متوجه اشتباه مادی خود می شود، مدت داوری به پایان رسیده است. به همین دلیل، تا وقتی که طرف های اختلاف یا یکی از آنها تقاضا نکنند که رأی تصحیح شود، داور حق دخالت کردن ندارد. برای رفع این اشتباه هر یک از طرف های اختلاف حق دارند تا زمانی که مهلت اعتراض به رأی داور تمام نشده است، تقاضا کنند که رأی، تصحیح شود. اگر این تقاضا انجام شود داور موظف است ظرف ۲۰ روز از تاریخ تقاضای تصحیح رأی، اشتباهات مادی خود را برطرف کند. در اینجا هم داور این کار را با صدور رأی تصحیحی انجام می دهد. این رأی نیز به طرف های اختلاف ابلاغ می شود تا از تغییراتی که در رأی اصلی به وجود آمده است، آگاه شوند.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، ،
برچسبها :
قرار رد دعوا و عدم استماع دعوا به عنوان دو قرار خارجکننده پرونده از جریان دادرسی در دادگاهها مطرح هستند.
قرار رد دعوا ناظر به مواردی است که یا به علت عدم رفع نقص نسبت به موارد اعلامی دفتر دادگاه، قرار رد دادخواست صادر میشود و یا اینکه دادگاه به دعوا رسیدگی کرده و به علت عدم رعایت مقررات قانونی قرار رد دعوا را صادر کرده است و حال آنکه در مورد قرار عدم استماع دعوا اصولا رسیدگی توسط دادگاه انجام نگرفته است و مبنای اتخاذ چنین تصمیمی از سوی دادگاه آن است که شرطی از شرایط اساسی اقامه دعوا وجود ندارد.
به عنوان مثال، مدعی در دعوای مطروحه ذینفع نباشد، در حالی که به موجب ماده ۲ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی دادگاه وقتی به دعوایی رسیدگی میکند که از سوی شخص ذینفع در دعوا مطرح شده باشد و اگر غیر از این باشد، دادگاه قرار عدم استماع دعوا را صادر میکند، نه قرار رد دعوا، زیرا به اصل دعوا و ادعا رسیدگی نکرده است. مانند اینکه خواهری که شاهد عدم پرداخت نفقه خواهر خود از سوی شوهرش است. او به دادگاه مراجعه و دادخواستی به آن مرجع تقدیم میکند به این خواسته که مرجع قضایی شوهر خواهرش را به پرداخت نفقه زوجه خود ملزم و محکوم کند. در اینجا اگرچه دعوا، در حقیقت دعوای به حقی است، ولی دادگاه به دلیل اینکه خواهر این خانم در دعوای مطرح شده نفعی ندارد و ذینفع یعنی خواهر این خانم خودش باید اقامه دعوا کند و یا وکیل دادگستری را برای اقامه این دعوا انتخاب کند، طرح دعوا از سوی خواهر موصوف را برخلاف ماده ۲ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی محسوب و ناگزیر به صدور قرار عدم استماع دعوا مبادرت میورزد.
مورد احتمالی دیگر برای صدور قرار عدم استماع دعوا، اقامه دعوای رفع تصرف عدوانی است از سوی مالک بر علیه سرایدار، خادم، کارگر و یا هر امین دیگر بدون ارسال اظهارنامه قانونی و ابلاغ آن به اشخاص مذکور. توضیح آنکه از شرایط اصلی و اساسی اقامه این نوع از دعوا آن است که مالک قبلا اظهارنامه قانونی مبنی بر رفع تصرف از ملک خود را برای خوانده دعوا ارسال کند و به او ابلاغ شود. این موضوع در ماده ۱۷۱ قانون آیین دادرسی مدنی ذکر شده است. طبق این ماده، سرایدار، خادم، کارگر و بهطور کلی هر امین دیگری، چنانچه پس از ۱۰ روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه مالک یا ماذون از طرف مالک یاکسی که حق مطالبه دارد مبنی بر مطالبه مال امانی، از آن رفع تصرف نکند، متصرف عدوانی محسوب میشود. طبق تبصره این ماده، دعوای تخلیه مربوط به معاملات با حق استرداد و رهنی و شرطی و نیز درمواردی که بین صاحب مال و امین یا متصرف قرارداد و شرایطخاصی برای تخلیه یا استرداد وجود داشته باشد، مشمول مقررات این ماده نخواهند بود. بنابراین وقتی مالکی به طرح دعوای رفع تصرف عدوانی اشخاص یاد شده به عنوان امین بپردازد، دادگاه به دلیل اینکه شرط اصلی پذیرفتن این دعوا یعنی ابلاغ اظهارنامه قانونی انجام نشده است، قرار عدم استماع دعوا را صادر خواهد کرد. البته مالک میتواند با رفع این نقیصه با ارسال اظهارنامه و ابلاغ آن به طرف و انقضای مهلت ۱۰ روز مقرر در قانون، مجددا در دادگاه اقامه دعوا کند. وقرار رد دعوا از آرایی است که بیش از سایر قرارهای قاطع دعوا از دادگاهها صادر میشود.
قانونگذار صدور قرار رد دعوا را در مواردی پیش بینی نمود که یکی از ایرادات مذکور در بندهای 3 تا 11 ماده 84 قانون جدید مطرح شده باشد.
مثال هایی در رابطه با قرار رد رعوا که ممکن است درموارد متعدد صادر شود مثل : ردّ دعوایی که سابقه صدور رأی قطعی و اعتبار امر مختومه دارد مدعی اهلیت اقامه دعوی ندارد مانند دعوی صغیر و محجور به طور کلی طرح دعوی بدون انجام مقدمات و شرایط قانونی لازم مثل مورد طرح دعوای اعتراض ثالث علیه یکی از طرفین دعوای اصلی ابطال دادخواست در مورد استرداد دادخواست توسط مدعی در فرجه قانونی یا عدم تودیع هزینه کارشناسی از سوی وی یا عدم حضور وی جهت اخذ توضیح و ... می باشد.
موضوعات مرتبط: آشنایی با مفاهیم و قواعد حقوقی ، در دعاوی ، قرار و حکم ، ،
برچسبها :
اجرای احکام مالی
اگر موضوع حکم عین منقول یا غیر منقول باشد و امکان تسلیم آن به شخصی که حکم به نفع او صادر شده است، وجود دارد دادورز عین آن مال را میگیرد و به وی میدهد و با این کار تکلیف ماجرا یکسره میشود. در این حالت اگر کسر یا نقصانی در مال بهوجود آمده باشد شخصی که حکم به نفع او صادر شده حق مراجعه به محکومعلیه را برای جبران خسارت وارده خواهد داشت؛ ولی باید با طرح دعوا به وسیله دادخواست مطالبه شود.
اجرای احکام غیرمالی
ممکن است حکم غیرمالی باشد. اجرای احکام غیرمالی بسته به حکم میتواند متفاوت باشد مثلاً اگر هنگام تخلیه، ملک در تصرف شخصی غیر از محکومعلیه باشد، دادورز باید بدون توجه به شخصیت متصرف آن را تخلیه کند. یا اینکه اگر در محلی که باید خلعید شود مالی از اموال محکومعلیه یا شخص دیگری باشد و صاحب مال از بردن آن خودداری کند، دادورز صورت تفصیلی اموال مذکور را تهیه و به ترتیبی که در قانون اجرای احکام مدنی مصوب سال ۱۳۵۶ آمده است عمل میکند.
در این حالت برای اجرای حکم باید تقاضای صدور اجراییه کرد. این اجراییه باید ابلاغ شود. پس از آن کسی که در حکم نام او آمده است ۱۰ روز فرصت دارد که با میل و رضایت خود رای را اجرا کند در غیر این صورت رای به وسیله دادورز اجرا خواهد شد. در این مرحله اجرای احکام مالی و غیرمالی فرق خواهد داشت. در اجرای احکام مالی هم تفاوتهایی بین اموال منقول و غیرمنقول وجود دارد. مرجعی که میتوانید با مراجعه به آن از همه زیر و بمهای اجرای رای آگاه شوید قانون اجرای احکام مدنی است.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، اجرائیه ، ،
برچسبها :
اجراییه را دادگاه صادرکننده حکم صادر میکند و در قسمت اجرای احکام همان دادگاه هم اجرا میشود.
بعد از اینکه درخواست صدور اجراییه تقدیم دادگاه گردید، مدیر دفتر آن را با گزارش لازم تقدیم دادگاه میکند و رییس دادگاه با توجه به درخواست و پیوستهای آن، شرایط صدور اجراییه را احراز میکند و سپس دستور صدور اجراییه را میدهد؛ به این ترتیب اولین قدم که صدور اجراییه باشد برداشته میشود و مدیر دفتر دادگاه یا اجرا، اجراییه را بر روی برگهای مخصوصی به نام برگ اجراییه تنظیم میکند.
برگ اجراییه عملا توسط مدیر دفتر تکمیل میشود چون این برگهها از قبل تهیه شده و چاپی است، فقط کافی است که اطلاعات لازم در آن منعکس شود.
در قسمت راست برگه اجرائیه مشخصات کسی که حکم به نفع او صادر شده است و در قسمت سمت چپ مشخصات شخصی که حکم علیه او صادر شده است درج میشود. در وسط برگ اجرایی هم موضوع حکم و مشخصات حکم از تاریخ و شماره بدوی یا تجدیدنظر بودن آن و قید اینکه پرداخت حق اجرا بر عهده محکومعلیه است، نوشته میشود.
بعد از اینکه مدیر دفتر این برگ را تهیه کرد به مهر دادگاه ممهور میشود. تعداد برگهای اجراییه مثل دادخواست به تعداد کسانی است که در دادگاه محکوم شدهاند. اجراییه در دو نسخه صادر میشود یک نسخه از آن در پرونده دعوا و نسخه دیگر پس از ابلاغ به محکومعلیه در پرونده اجرایی بایگانی میشود و یک نسخه نیز در موقع ابلاغ به محکومعلیه داده میشود.
مرحله بعد پرداخت هزینههای اجرایی است. بعد از آن اجراییه به مأمور اجرا ارجاع داده میشود. مدیر اجرایی حکم، پروندهای تشکیل میدهد تا اجراییه و تقاضا و کلیه برگهای مربوط، به ترتیب در آن بایگانی شود. به این پرونده، پرونده اجرایی دعوا میگوییم که غیر از پرونده مربوط به دعواست که تکلیف آن با رای دادگاه مشخص شده است.
در مرحله بعدی نوبت به ابلاغ اجراییه میرسد. مقرراتی که برای ابلاغ اجراییه وجود دارد مطابق مقررات آیین دادرسی مدنی است. اجراییه به محلی ابلاغ میشود که در پرونده دادرسی، برگهها به آن ابلاغ شده است.
شخص دیگری که در اجرای حکم پایش به پرونده بازی شود، دادورز است. نام او در زیر اجراییه نوشته میشود و کار اجرا به او واگذار میشود. پس از طی این مراحل همه چیز برای شروع عملیات اجرایی آماده است. به محض اینکه مهلت اجرای اختیاری رای تمام شد عملیات اجرایی آغاز میشود. نقش شخصی که حکم به نفع او صادر شده در این مرحله راهنمایی دادورز است؛ اما حق ندارد در وظایفی که بر عهده دادورز است، دخالت کند. اجرای حکم بر حسب این که موضوع آن مالی باشد یا غیر مالی متفاوت است و در هر مورد دادورز وظایف خاصی دارد.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، اجرائیه ، ،
برچسبها :
شرایط صدور اجراییه برای همه احکام لازمالاجرا مشابه نیست ؛ اما به طور کلی میتوان گفت که باید سه مرحله سپری شود تا اجراییه صادر شود:
۱-حکم ابلاغ شود.
۲-تقاضای صدور اجراییه شود.
۳- حکمی قطعیت پیدا کند.
برای صدور اجراییه برای رای داور هم باید همین مراحل طی شود.
اما شرایط صدور اجراییه برای آرای هیئتهای تشخیص و حل اختلاف کارگر و کارفرما کمی فرق میکند. مرجعی که میتوانید با مراجعه به آن از این شرایط مطلع شوید ماده ۴۳ قانون کار و آییننامه مصوب هیات وزیران مورخ سال ۱۳۷۰ است. شرایط صدور اجراییه در این شرایط به این ترتیب است:
کسی که حکم به نفع او صادر شده در موقع تقاضای صدور اجراییه، یک نسخه رونوشت ابلاغ شده رای قطعی را پیوست تقاضانامه خود کند و به اجرای دادگاه تسلیم کند.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، اجرائیه ، ،
برچسبها :
حکمی که باید اجرا شود یکی از موارد زیر خواهد بود:
* احکامی که از طرف مراجع دادگستری در دعاوی صادر میشود.
* احکامی مثل حکم داور که در خارج از دادگستری مستقلاً در حدود مقررات اتخاذ صادر میشود.
* احکامی که از طرف مقامات غیر دادگستری صادر میشود؛ ولی اجرای آن به عهده دادگستری واگذار شده است مانند احکام صادره توسط هیئتهای حل اختلاف کارگر و کارفرما.
برای اجرای این آرا، کسی که حکم به سود او صادر شده است باید درخواست صدور اجراییه کند. یعنی وقتی رایی صادر شد، خود به خود اجرا نمیشود، بلکه کسی که رأی به سود او صادر شده است باید اجرای آن را تقاضا کند و به دنبال آن اجراییه صادر میشود.
به موجب ماده ۵ قانون اجرای احکام مدنی مصوب سال ۱۳۵۶ صدور اجراییه با دادگاه نخستین است بنابراین کسی که حکم به نفع او صادر شده است باید به دادگاهی مراجعه کند که دادخواست اولیه را به آن دادگاه داده است و حکم نخستین از آن دادگاه صادر شده است.
طبق ماده ۱۹ قانون اجرای احکام مدنی اجراییه به وسیله قسمت اجراییه دادگاهی که آن را صادر کرده است به موقع اجرا گذاشته میشود. بنابراین، هم دادگاه نخستین دستور صدور اجراییه را میدهد و هم عملیات اجراییه تحت نظر آن دادگاه دنبال میشود و به موقع عمل میآید.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، قرار و حکم ، ،
برچسبها :
به موجب تبصره الحاقی به ماده 505 قانون آیین دادرسی مدنی (منتشره در روزنامه رسمی 1395/2/8) افراد تحت پوشش کمیته امداد و مددجویان مستمری بگیر سازمان بهزیستی کشور از پرداخت هزینه دادرسی در امور کیفری و مدنی معاف هستند.
قبلا به موجب تبصره ماده 5 قانون حمایت خانواده این افراد از پرداخت هزینه دادرسی دعاوی در صلاحیت دادگاه خانواده معاف بودند.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، اعسار ، هزینه دادرسی ، ،
برچسبها :
تفاوت حکم و قرار
1) حکم همیشه از جانب دادگاه صادر می شود ولی قرار ممکن است از جانب دادگاه یا مدیر دفتر دادگاه صادر شود.
2) احکام علی الاصول قابل تجدید نظر هستند، مگر قانون منع کرده باشد در حالی که قرارها علی الاصول قابل تجدید نظر نمی باشند مگر قانون اجازه داده باشد.
3) احکام ممکن است حضوری یا غیابی باشند لیکن قرار فقط حضوری است و قرار غیابی نداریم.
4) درخواست اعاده دادرسی نسبت به قرارها جایز نیست ولی در احکام اعاده دادرسی وجود دارد. .
5) در احکام ترافعی نیاز به تقدیم دادخواست و تحقیق است ولی در قرارها لزوما طرح دعوا به صورت دادخواست شرط نیست بلکه می تواند به صورت درخواست هم باشد.
اقسام قرار دادگاه
1) قراراعدادی یا قرار مقدماتی: این نوع از قرارها که در جهت رسیدگی به دلائل یکی از اصحاب دعوا و مهیا ساختن پرونده برای صدور حکم و احراز واقع صادر می شود قرار اعدادی یا مقدماتی نامیده می شود. مقصود از آن احراز صحت و سقم ادعا و بررسی ادله ابزاری و گاه ادله قرینه ای است.
2) قرار نهایی: قراری است که دعوا را در حدود موضوع خود خاتمه دهد و دادرس با صدور آن به نوعی فارغ از رسیدگی می شود را قرار نهایی گویند. این نوع قرارها بدون ورود به ماهیت دعوا صادر می گردد و پرونده را از دادگاه خارج می کند. این قرارها غالبا به دنبال ایراد خوانده مانند ایراد به اهلیت و با سمت خواهان... صادر می شود و گاه بنابر تقاضای خواهان مبنی بر استرداد دادخواست یا استرداد دعوا صادر می گردد.
3) قرار موقتی یا قرارهای توقیفی: این نوع از قرارها برای حفظ حقوق یکی از اصحاب دعوا یا برای جلوگیری از تضیع حقوق آنها صادر می شود و در اصل دعوا تاثیری ندارد. مانند قرار تامین خواسته، قرار تامین خواسته از اتباع بیگانه، قرار دستور موقت، قرار توقیف عملیات اجرایی، قرار تاخیر اجرای حکم در اعتراض ثالث.
4) قرار تحدیدی: مستندا به ماده 729 قانون آیین دادرسی مدنی 1318 و ماده 515 قانون آیین دادرسی مدنی 1379 در موردی که موضوع تعهد عملی است که انجام آن جزء بوسیله شخص متعهد ممکن نیست، دادگاه میتواند به درخواست متعهدله در حکم راجع به اصل دعوا یا پس از صدور حکم، مدت و مبلغی را معین نماید که اگر محکوم علیه مدلول حکم قطعی را در آن مدت اجرا نکند مبلغ مذکور را به ازای هر روز تاخیر به محکوم له بپردازد و یا در حکم قید شود که چنانچه ظرف دو ماه مبلغ حق کسب و پیشه و تجارت را تودیع نکرد حکم کان لم یکن تلقی گردد.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، قرار و حکم ، ،
برچسبها :
- در تمام جرائم، به استثنای جرائمی که فقط جنبه حق اللهی دارند، هرگاه متهم یا وکیل او در هیچیک از جلسات دادگاه حاضر نشود یا لایحه دفاعیه نفرستاده باشد، دادگاه پس از رسیدگی، رأی غیابی صادر میکند.
قواعد و قوانین حاکم بر رای غیابی :
- چنانچه رأی دادگاه مبنی بر محکومیت متهم باشد،ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ واقعی، قابل واخواهی در همان دادگاه است و پس از انقضای مهلت واخواهی برابر مقررات حسب مورد قابل تجدیدنظر یا فرجام است. مهلت واخواهی برای اشخاص مقیم خارج از کشور ، دو ماه است.
- هرگاه متهم در جلسه رسیدگی حاضر و در فاصله تنفس یا هنگام دادرسی بدون عذر موجه غائب شود، دادگاه رسیدگی را ادامه میدهد. در اینصورت حکمی که صادر میشود، حضوری است.
- حکم غیابی که ظرف مهلت مقرر از آن واخواهی نشود، پس از انقضای مهلتهای واخواهی و تجدیدنظر یا فرجام به اجراء گذاشته میشود. هرگاه حکم دادگاه ابلاغ واقعی نشده باشد، محکومٌعلیه میتواند ظرف بیست روز از تاریخ اطلاع، واخواهی کند که در این صورت، اجرای رأی، متوقف و متهم تحتالحفظ به همراه پرونده به دادگاه صادرکننده حکم اعزام میشود. این دادگاه در صورت اقتضاء نسبت به أخذ تأمین یا تجدیدنظر در تأمین قبلی اقدام میکند.
- در جرائمی که فقط جنبه حق اللهی دارند، هرگاه محتویات پرونده، مجرمیت متهم را اثبات نکند و تحقیق از متهم ضروری نباشد، دادگاه میتواند بدون حضور متهم، رأی بر برائت او صادر کند.
- دادگاه پس از واخواهی، با تعیین وقت رسیدگی طرفین را دعوت می کند و پس از بررسی ادله و دفاعیات واخواه، تصمیم مقتضی اتخاذ مینماید. عدم حضور طرفین یا هر یک از آنان مانع رسیدگی نیست.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، رای غیابی ، واخواهی ، ،
برچسبها :
ماده 301 ق.آ.د.ک
به جرایم زیر در دادگاه کیفری دو رسیدگی می شود:
دادگاه کیفری دو صلاحیت رسیدگی به تمام جرایم را دارد، مگر آنچه به موجب قانون در صلاحیت مرجع دیگری باشد.
ماده 302 ق.آ.د.ک
به جرایم زیر در دادگاه کیفری یک رسیدگی می شود:
الف- جرایم موجب مجازات سلب حیات
ب- جرایم موجب مجازات حبس ابد
پ – جرایم موجب مجازات قطع عضو یا جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی با میزان نصف دیه کامل یا بیش از آن
ت – جرایم موجب مجازات تعزیری درجه سه و بالاتر
ث- جرایم سیاسی و مطبوعاتی
ماده 303 ق.آ.د.ک
به جرایم زیر در دادگاه انقلاب رسیدگی می شود:
الف – جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی، محاربه و افساد فی الارض، بغی، تبانی و اجتماع علیه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام مسلحانه یا احراق، تخریب و اتلاف اموال به منظور مقابله با نظام
ب – توهین به مقام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و مقام رهبری
پ- تمام جرایم مربوط به مواد مخدر، روانگردان و پیشسازهای آن و قاچاق اسلحه، مهمات و اقلام و مواد تحت کنترل
ت- سایر مواردی که به موجب قوانین خاص در صلاحیت دادگاه انقلاب است.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، صلاحیت دادگاه ها ، ،
برچسبها :
آیا برای اعاده دادرسی همین که شاهد را حاضر کنیم که به دروغ بودن شهادت خود اقرار کند کفایت میکند یا خیر؟ رای وحدت رویه هیات عمومی دیوان عالی کشور خلاف این موضوع را مقرر کرده است.
پس از بروز اختلاف نظر بین شعبه دوم و هشتم دیوان عالی کشور در خصوس قبول اعاده دادرسی به دلیل شهادت کذب ، موضوع در هیات عمومی دیوان عالی کشور طرح و رأی وحدت رویه چنین صادر شده است: «همانطور که شعبه هشتم دیوان عالی کشور در رأی خود استدلال کرده است که در مورد استدعای تجویز اعاده دادرسی شرط شمول مورد به شق 4 ماده 46 قانون آیین دادرسی کیفری به عنوان کذب شهادت شهودی که شهادت آنان مبنای حکم بوده است، ثبوت کذب گواهی گواهان در دادگاه کیفری به موجب حکم قطعی است، بنابراین حکم شعبه هشتم صحیحاً صادر شده و بی اشکال است.» معنی این رای وحدت رویه این است که وقتی شهادت کذب موجب صدور حکم قطعی شود، راه برای اعاده دادرسی باز است.
برای استفاده از این امتیاز ابتدا باید شهادت کذب در دادگاه ثابت شود و رای قطعی در این باره صادر شود و در مرحله بعد با استفاده از این رای اعاده دادرسی مطرح شود.
بنابراین برای اینکه شهادت دروغ مشمول اعاده دادرسی قرار گیرد شرط اول آن است که حکم برمبنای کذب شهود صادر شده باشد. علاوه بر این ادعای محکومعلیه به تنهایی مبنی بر کذب بودن شهادت شهود کافی نیست بلکه این مورد باید در دادگاه به موجب حکم قطعی اثبات شود.
بنابراین در صورتی که کسی محکومیت کیفری پیدا کند و اساس و مبنای حکم محکومیت او اظهارات چند نفر باشد و بعداً کذب گفتار آنها در دادگاه ثابت و محکوم و کیفر شوند و حکم محکومیت آنها قطعی شود این امر مورد تجویز اعاده محاکمه خواهد بود و همچنین عدول شهود از شهادت خود که قبلا ادا کردهاند مادام که دروغ بودن شهادت آنان به دلیل دیگری محرز نشود قضیه را مشمول ماده 466 آیین دادرسی کیفری (ماده 272 فعلی) نمیکند.
به زبان سادتر باید گفت وقتی در اثر شهادت دروغ محکو م شوید ابتدا باید علیه کسانی که به دروغ شهادت داده اند شکایت کنید و اگر مشخص شود که به دروغ شهادت داده اند و به همین علت محکوم شوند وآن وقت طبق رای صادره علیه شهود می توانید از پرونده اصلی که خودتان محکوم شده اید اعاده دادرسی کنید.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، شهادت ، اعاده دادرسی ، ،
برچسبها :
1)فارسی بودن دادخواست؛
2)استفاده از برگ چاپی مخصوص؛
3)تاریخ تقدیم؛ تاریخ تقدیم دادخواست باید شمسی و با تمام حروف نوشته شود. تاریخ تقدیم دادخواست اهمیت ویژه ای دارد، لذا مدیر دفتر دادگاه بلافاصله پس از تقدیم دادخواست باید آن را ثبت کند و رسیدی مشتمل بر نام خواهان و تاریخ تسلیم (روز و ماه و سال) را با ذکر شماره ثبت به تقدیم کننده دادخواست بدهد و در روی کلیه برگ های دادخواست تاریخ تسلیم را قید کند. تاریخ رسید دادخواست به دفتر، تاریخ اقامه دعوا محسوب میشود
4)مشخصات خواهان؛ در دادخواست باید نام، نام خوانوادگی و نام پدر، اقامتگاه و شغل خواهان و وکیل او (در صورتی که دادخواست را وکیل داده باشد) واضح نوشته شود. تخلف از این شرط موجب رد دادخواست میشود ولی اگر خواهان شخص معروفی باشد و نام پدر یا شغل او در دادخواست از قلم افتاده باشد این نقص دادخواست را از اعتبار ساقط نمیکند رویه قضایی هم موید این نظر است. اقامتگاه باید با تمام خصوصیات از قبیل شهر و منطقه و خیابان فرعی نوشته شود تا ابلاغ به سهولت ممکن باشد. در مورد شرکتها و سایر اشخاص حقوقی بدیهی است که اقامتگاه آنها همان مرکز اصلی شرکت یا محل اداره بنگاه است.
5)مشخصات خوانده؛ تعیین مشخصات خوانده برای این است که هویت خوانده معلوم بوده تا در پیدا کردن او و رساندن دادخواست دچار مشکل نشود. تخلف از این شرط نیز موجب توقیف از دادخواست میشود.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، ،
برچسبها :
ملاك قابليت افزایش خواسته، تغيير خواسته و تغيير نحوه دعوى همان است كه در ماده ٩٨ ق ا د م آمده است است.
- افزايش خواسته، اعم از اينكه افزايش در ميزان همان خواسته باشد و يا افزودن خواسته جديد، فقط تا پايان جلسه اول مقدور است،آن هم مشروط بر اينكه خواسته جديد با دعوى طرح شده مربوط بوده و منشأ واحد داشته باشد.
نكته: متظور از "مربوط بوده" ارتباط كامل به معنى مقرر در ماده ١٤٢ ق ا د م نيست.
نكته: درج عبارت"و" نشان ميدهد كه اجتماع دو شرط لازم است.
- هر چند افزايش خواسته تا پايان جلسه اول جايز است لكن بر اياس اصل تناظر و رعايت حق دفاع خوانده ضرورت دارد كه افزايش خواسته در فرجه قانونى مقرر به خوانده ابلاغ شده باشد. در غير اينصورت افزايش خواسته از موجبات تجديد وقت است.
نكته: افزايش خواسته در صورتى معتبر است كه هزينه دادرسى و تمبر وكالتنامه مربوط به آن ابطال شده باشد و در غير اينصورت دادگاه مكلف است تا پرونده را به تجويز ماده ٦٦ ق ا د م پرونده را جهت رفع نقص به دفتر اعاده ميكند.
همه احكامى كه در مورد افزايش خواسته گفته شد، در مورد تغيير خوسته نيز حاكم است.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، خواسته ، ،
برچسبها :
ملاك قابليت كاهش خواسته ، همان است كه در ماده ٩٨ ق ا د م آمده است است.
-كاهش خواسته در هر يك از مراحل دادرسى ( بدوى، واخواهى و تجديد نظر خواهى) ممكن است. در صورتى كه خواسته در مراحل رسيدگى به واخواهى يا تجديدنظر خواهى كاهش داده شود، دادگاه با ملاحظه كاهش خواسته تصميم مقتضى خواهد گرفت.
- در هر مورد كه خواسته كاهش يابد، خواسته دعوى كه بايد در مورد آن تصميم گرفته شود، خواسته كاهش يافته است و دادگاه تكليفى در خصوص آن بخش از خواسته كه كاهش يافته است ندارد. اساساً اختلاف ميان كاهش خواسته و استردادبخشى از دعوى يا دادخواست همين است. در خصوص مورد اخير دادگاه در خصوص بخش مسترد شده به تناسب مورد مطابق ماده ١٠٧ تصميم اتخاذ خواهد نمود.
-كاهش بهاى خواسته در هر مورد كه خواسته نيازمند تقويم بوده( به استثناء دعاوى غير مالى و دعاوى كه خواسته آن مطالبه وجه نقد رايج يا ارز است)كاهش خواسته نيست و شمول به ماده ٩٨ ندارد. از سوى ديگر اساساً مقررات آ د م دلالتى بر جواز كاهش يا افزايش تقويم ندارد و به نظر چنين تغييرى مبناى قانونى ندارد.
- صرف نظر از اينكه مقررات قانونى دلالتى بر جواز تغيير بهاى خواسته ندارد، ملاك صلاحيت، تاريخ تقديم دادخواست است و تغيير بهاى خواسته و همچنين افزايش يا كاهش خواسته در صلاحيت دادگاه كه بر اساس تقويم اوليه وجود داشته است، ندارد.
- ملاك قابليت تجديد نظر در آراء دادگاهها مقررات حاكم در زمان صدور راى است و بنا بر اين در صورتى كه خواسته از بيش از ٣ مليون ريال به ٣ مليون يا كمتر كاهش يابد و يا بر عكس، ملاك قابليت تجديد نظر، خواسته تغيير يافته است.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، خواسته ، ،
برچسبها :
دعاوى ذيل از شمار دعاوى غيرقابل استماع هستند:
١- دعوى الزام به تنظيم سند ملك مرهونه، اعم از آنكه موضوع خواسته الزام به تنظيم سند انتقال عين باشد يا منفعت.
نكته: منافع در قابليت انتقال تابع عين هستند.
نكته: هرگاه دعوى به خواسته الزام به فك رهن و تنظيم سند رسمى مطرح شده باشد، قابل استماع است مگر اينكه دعوى در بخش الزام به فك رهن به هر دليل محكوم به رد شود كه در اينصورت دعوى در بخش الزام به تنظيم با قرار رد مواجه خواهد شد.
٢- دعوى تخليه عين مستأجره به دليل انتقال به غير، بدون طرف دعوى قراردادن منتقل اليه .
٣-دعوى ابطال سند انتقال اجرايي در فرضى كه موضوع سند انتقال، عين محكوم به باشد.
نكته: سند انتقال اجرايي، حاصل اجراى راى دادگاه است و تا زمانى كه راى مزبور نقض نشده باشد( از طريق واخواهى و يا هر يك از طرق فوق العاده شكايت از احكام)به قوت خود باقى است.
٤- دعوى ابطال اسناد رسمى صادره در اجراى مواد١٤٧ و ١٤٨ ق ث بدون آنكه درخواست صدور حكم به ابطال راى كمسيون شده باشد.
٥- دعوى ابطال اسناد رسمى صادره به نام دولت با استفاده از اختيار حاصل از ماده ٩ ق زمين شهرى( تملك اراضى براى تامين مسكن) بدون آنكه بدواً راى به ابطال اقدامات دولت از ديوانعدالت ادارى صادر شده باشد.
٦- دعوى الزام به تنظيم سند رسمى بدون طرف دعوى قراردادن ايادى متعاقب انتقال و مالك رسمى.
٧- دعوى ابطال سند رهنى بدون طرف دعوى قراردادن مرتهن( بر خلاف دعوى الزام به فك رهن كه در آن ضرورتى به طرف دعوى قراردادن مرتهن نيست.
٨- دعوى ابطال سند انتقال اجرايي و يا عمليات اجرايي به اعتبار اينكه راى موضوع اجرا، متعاقباً و به موجب راى نهايي نقض شده است.
نكته: در صورتى كه راى موضوع اجرا متعقب اجرا به موجب راى نهايي نقض. شود، عمليات اجرايي وفق ماده ٣٩ ق اجراى احكام به دستور دادگاه لغو ميشود.
٩-دعوى ..... به طرفيت متولى موقوفه. توضيح اينكه موقوفات داراى شخصيت حقوقى مستقل هستند و متولى نماينده( مدير) موقوفه است. طرح دعوى به طرفيت متولى از مصاديق طرح دعوى به طرفيت نماينده و مالاً غير قابل استماع است.
١٠-دعوى به طرفيت ورثه متوفى و به خواسته اجرا ى تعهدات متوفى بدون آنكه كليه ورثه طرف دعوى واقع شده باشند مگر در دعاوى قابل تفكيك كه در آنها ميتوان هر وارث را نسبت به سهم وى طرف دعوى قرار داد.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، ،
برچسبها :
در دعاوی مالی یا آنچه که مقصود از آن مال است چنانچه برای خواهان امکان اقامهی بینهی شرعی وجود نداشته باشد، میتواند با معرفی یک شاهد مرد و یا دوشاهد زن به ضمیمهی یک سوگند ادعّای خود را ثابت کند. این سوگند نیز مستلزم درخواست مدعّی است و دادگاه باید پس از آن، هرگاه درخواست را موجه تشخیص دهد قرار اتیان سوگند صادر نماید.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، سوگند ، ،
برچسبها :
در دعوای علیه متوفا، پس از ثابت شدن اصل حق، حاکم باید از مدعّی بخواهد که بر بقای حق خود قسم یاد کند. دعاوی که مستند آنها سندرسمی است، از این قاعده مستثنا میباشند. تفاوت بارز این قسم با سوگند بتّی و تکمیلی در این است که این سوگند مستلزم درخواست مدعّی نیست.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، سوگند ، ،
برچسبها :
اعاده دادرسی از جمله روشهای فوقالعاده شکایت از احکام است که راهی برای برگشت به دادگاه صادرکننده حکم قبلی محسوب میشود؛ با این هدف که دادگاه از رأی قطعی سابق خود بازگردد، چرا که شاکی مدعی است صدور آن رأی از روی اشتباه بوده و دلایل موجود اجازه نمیدهد که چنین حکمی باقی بماند.
مبنای اعاده دادرسی
هدف اصلی از دادرسی حفظ حق و اجرای عدالت است و دادرس نیز مانند سایرین در معرض خطا و اشتباه قرار دارد. در صورتی که در نتیجه دادرسی حکمی صادر شود که با خطا همراه باشد، تردیدی نیست که باید به طور مجدد مورد رسیدگی قضایی قرار گیرد. بنابراین برای اینکه رأی دادگاهها مصون از خطا باشد، اعاده دادرسی پیشبینی شده است.
انواع اعاده دادرسی
اعاده دادرسی با توجه به نحوهی اقامه آن به دو نوع تقسیم میشود.
1) برابر بند الف ماده432ق.آ.د.م اگر متقاضی اعاده دادرسی مستقلاً آن را درخواست کند این درخواست، اعاده دادرسی اصلی محسوب میشود. یعنی چنانچه بدون اینکه دعوایی در جریان رسیدگی باشد یکی از طرفین حکمی که سابقاً صادر شده است، درخواستی را به عنوان اعاده دادرسی مطرح کند این درخواست اعاده دادرسی اصلی خواهد بود که باید ضمن دادخواست به دادگاه صلاحیتدار تقدیم شود.
2) در مقابل اعاده دادرسی اصلی، اعاده دادرسی طاری است که در بند ب همان ماده به آن اشاره شده است. اعاده دادرسی طاری در ضمن دادرسی مطرح میشود در حالی که در اعاده دادرسی اصلی پروندهای در حال رسیدگی نیست تا ضمن آن اعاده دادرسی مطرح شود.
چگونگی رسیدگی به دادخواست اعاده دادرسی
دادگاه پس از بررسی دادخواست اعاده دادرسی، امر را صورتجلسه نموده و به همین وسیله قرار قبول یا رد دادخواست را صادر مینماید. چنانچه قرار قبولی دادخواست صادر شود، دادگاه دستور تعیین وقت رسیدگی و ابلاغ آن به همراه نسخه دوم دادخواست به طرف مقابل و ابلاغ وقت به درخواستکننده را صادر مینماید. هرگاه قرار رد درخواست صادر شود، این قرار به طرفین ابلاغ میشود.
مرجع اعاده دادرسی
برابر مادهی432ق.آ.د.م مرجع صلاحیتدار در رسیدگی به درخواست اعاده دادرسی دادگاهی است که حکم قطعی را صادر نموده است. بنابراین اگر دادگاه بدوی حکم قطعی را صادر نموده باشد، همان دادگاه مرجع صالح برای رسیدگی به درخواست اعاده دادرسی است و درصورت قبول این درخواست به استناد تبصرهی ذیل ماده435ق.آ.د.م رسیدگی ماهوی نموده و حکم مقتضی را صادر مینماید. حکم صادره توسط این دادگاه نیز طبق مقررات قابل تجدیدنظرخواهی است. درصورتی که دادگاه تجدیدنظر حکم قطعی را صادر نموده باشد، این دادگاه مرجع صالح برای اعاده دادرسی خواهد بود و درصورت قبول درخواست اعاده دادرسی و انجام رسیدگیهای لازم مبادرت به صدور رأی مینماید که این رأی قطعی خواهد بود. البته درصورتی که جهت درخواست اعاده دادرسی مغایرت دو حکم صادره از دادگاه واحد باشد، دادخواست اعاده دادرسی به شعبه دادگاه صادرکننده حکم دوم تقدیم میشود. اگر تقاضای اعاده دادرسی به استناد ماده18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب انجام شود، مرجع دریافت درخواست اعاده دادرسی به شرح زیر است:
الف) متقاضیان و معترضین به احکام قطعیت یافته مرحلهی بدوی و تجدیدنظر هر استان بعنوان خلاف بیٌن شرع بایستی به دادگستری همان استان مراجعه نمایند.
ب) متقاضیان و معترضین به احکام قطعیتیافته در دیوان عالی کشور و شعب تشخیص بعنوان خلاف بیٌن شرع بایستی برای تسلیم درخواست و مدارک خودشان به دادستانی کل کشور مراجعه نمایند.
ج) متقاضیان و معترضین به احکام قطعیتیافته در سازمان قضایی نیروهای مسلح به عنوان خلاف بیٌن شرع بایستی برای تسلیم درخواست و مدارک خودشان به نمایندگان حوزهی نظارت قضایی ویژه در سازمان قضایی نیروهای مسلح همان استان یا به رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح در تهران مراجعه نمایند.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، اعاده دادرسی ، ،
برچسبها :
در راستای اصل تناظر به طرفین دعوا (خواهان وخوانده ) اجازه داده شده است تا از ادعاها و دلایل طرف مقابل اطلاع پیدا کنند. این اصل ایجاب مینماید که اصحاب دعوا بتوانند تمام آن چه را که در رسیدن به خواستههای خود و کشف واقع لازم و مفید میدانند، اعم از ادعاها ، ادله و استدلالات خود، به اطلاع قاضی برسانند؛ در عین حال امکان اطلاع از آنچه رقیب در این خصوص ارایه داده است را داشته باشند. همچنین آنها باید فرصت مورد مناقشه قرار دادن آنها را نیز داشته باشند.
به همین جهت هنگامی که بدوا خواهان با تقدیم دادخواست طرح دعوا میکند، باید رونوشت مدارک و مستندات خود را هم ضمیمه آن کند تا یک نسخه از دادخواست و ضمایم آن برای خواندهی دعوا ارسال شود. خوانده در پاسخ خواهان هر چه میداند و در جهت دفاع از خود لازم میداند مینویسد و آن را به صورت لایحهای تقدیم دادگاه میکند. دفتر دادگاه این دفاعیات خوانده را برای خواهان میفرستد و او هم در پاسخِ مطالب عنوان شده از سوی خواندهی دعوا، هر چه لازم میداند مکتوب کرده و به دفتر دادگاه میفرستد. این اظهارات خواهان نیز برای گرفتن آخرین پاسخ و دفاع به خوانده دعوا ابلاغ میشود و او آخرین پاسخ خود را طی لایحهای به دفتر دادگاه تسلیم میکند، به این مراحلی که در دادرسی طی میشود، اصطلاحا تبادل لوایح گویند.
پس از تبادل لوایح دادگاه در صورتی که لازم بداند، وقت دادرسی تعیین میکند و اصحاب دعوا را برای جلسه دادرسی دعوت میکند. در صورتی که لوایح دو طرف که در تبادل لوایح رد و بدل شده گویای تمام مطالب باشد و دادگاه حضور طرفین را لازم نداند بدون حضور طرفین دعوا حکم میکند.
مستندا به ماده ۹۶ قانون آیین دادرسی مدنی خواهان باید اصل اسنادی که رونوشت آن ها را ضمیمهی دادخواست کرده است هم در جلسه دادرسی حاضر نماید خوانده نیز باید اصل اسنادی را که میخواهد به آن ها استناد کند در جلسهی دادرسی حاضر کند.
در صورتی که هر یک از طرفین نتواند اصل اسناد خود را در جلسهی دادرسی حاضر کند و سند مورد تردید یا انکار طرف مقابل قرار بگیرد چنانچه خوانده باشد از عداد دلایل او خارج میشود و چنانچه خواهان باشد و دادخواست او مستند به دلیل دیگری نباشد دادخواست او در آن خصوص ابطال میگردد.
در صورتی که خوانده به واسطهی کمی مدت یا دلایل دیگر نتواند اسناد خود را حاضر کند حق دارد تاخیر جلسه دادرسی را درخواست کند. دادگاه چنانچه درخواست او را مقرون به صحت بداند با تعیین جلسه خارج از نوبت نسبت به موضوع رسیدگی میکند. همچنین، مستندا به ماده ۹۷ قانون آیین دادرسی مدنی، در صورتی که خوانده تا پایان اولین جلسهی دادرسی دلایلی اقامه کند که دفاع از آن برای خواهان جز با ارایهی اسناد جدید مقدور نباشد، در صورت تقاضای خواهان و تشخیص موجه بودن آن از سوی دادگاه مهلت مناسب داده خواهد شد.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، تبادل لوایح ، ،
برچسبها :
سؤال ـ چنانچه خواهان خواسته خود را که مثلاً پانصد سکه طلا بوده به مبلغ شصت میلیون ریال تقویم کرده باشد آیا می تواند صدور قرار تأمین خواسته را همان پانصد سکه طلا بخواهد؟
نظریه شماره۶۲۸/۷ ـ ۳۱/۳/۱۳۹۱
نظریه اداره کل حقوقی قوه قضاییه
برابر مواد ۱۰۸ و به بعد قانون آیین دادرسی دادگاهها در امور مدنی، خواهان می تواند از دادگاه درخواست تأمین بنماید، بنابراین از هیچیک از مواد قانون مرقوم استفاده نمی شود که خواهان مکلف باشد برای درخواست تأمین خواسته، بطور مستقل، جدای از تقویمی که در دادخواست مطالبه اصل دعوی نموده است، خواسته را تقویم نماید، بدین لحاظ، ازحیث اصول و موازین حقوقی نیز چنین تقویمی لازم نمی باشد، زیرا تقویم خواسته در پرداخت هزینه دادرسی و نیز مراحل بعدی رسیدگی ممکن است مؤثر باشد که در مورد درخواست تأمین خواسته، نظر به اینکه هزینه معیّنی برابر با هزینه دعاوی غیر مالی برای آن مقرر شده است وچون به تنهایی هیچگاه قابل تجدیدنظرخواهی نیست لذا هر دو اثر مزبور منتفی است، از سوی دیگر، هدف از درخواست تأمین خواسته، تأمین عین خواسته یا معادل آن می باشد، بنابراین حتی در مواردی که خواسته وجه نقد نیست و از نظر رسیدگی به اصل دعوی، نیازمند تقویم است، این تقویم تأثیری در تأمین خواسته ندارد، زیرا برای مثال، اگر خواسته تعدادی سکه بهار آزادی باشد، پس از صدور قرار تأمین اگر توقیف عین خواسته ممکن نباشد، طبق ذیل ماده۱۲۳ قانون صدر الذکر باید معادل قیمت خواسته از سایر اموال خوانده توقیف شود در این مورد، ارزیابی خواسته برای توقیف معادل آن بر اساس ماده ۱۲۶ قانون مزبور ناظر بر ماده ۴۶ قانون اجرای احکام مدنی با دادگاه می باشد، بنا به مراتب نه تنها لازم نیست درخواست کننده تأمین خواسته جداگانه و صرفاً برای درخواست تأمین، خواسته خود را تقویم نمایـد، بلکه تقویمی که وی برای اقـامه اصل دعوای خویش نموده است نیز در توقیف معادل خواسته ملاک عمل دادگاه نمی باشد.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، تقویم خواسته ، تامین خواسته ، نظریه های مشورتی ، ،
برچسبها :
اگر از تاریخ نخستین اقدام تعقیبی تا انقضای مهلت زمانی که برای مرور زمان لازم است، درباره موضوع حکمی صادر نشود، پس از انقضای مهلت قانونی موضوع مشمول مرور زمان خواهد شد.
قانونگذار در ماده ۱۰۵ قانون مجازات اسلامی نیز مرور زمان را از تاریخ آخرین اقدام تعقیبی یا تحقیقی تا انقضای مواعد مذکور در این ماده در صورتی که به صدور حکم قطعی منتهی نشده باشد، مرعی می داند.
منظور از اقدام تعقیبی یا تحقیقی در ماده اخیر، اقدامی است که مقامات قضایی در اجرای یک وظیفه قانونی از قبیل احضار، جلب، بازجویی، استماع اظهارات شهود و مطلعان، تحقیقات یا معاینه محلی و نیابت قضایی انجام می دهند. باید توجه داشت که مقامات قضایی باید دستور لازم را صادر کنند لذا هر گاه مدیر دفتر یک مرجع کیفری دستور احضار متهم را صادر کند یا دستور تجدید اوراق احضاریه و ابلاغ مجدد آنها را بدهد، این اقدامات قاطع مرور زمان کیفری نخواهد بود.
مرور زمان اجرای حکم
در صورتی که از تاریخ قطعی شدن حکم تا انقضای مهلت مقرر قانونی که برای مرور زمان لازم است، حکم اجرا نشده باشد، در این صورت اجرای حکم متوقف می شود.
بر اساس قاعده مرور زمان، تمام احکام کیفری از نوع مجازات های تعزیری که مدت قانونی از قطعی شدن آنها گذشته و به هر دلیلی حکم اجرا نشده باشد، دیگر قابل اجرا نیست.
ماده ۱۰۷ قانون مجازات اسلامی نیز درباره مرور زمان اجرای حکم مقرر می دارد: مرور زمان، اجرای احکام قطعی تعزیری را موقوف می کند. به شرطی که مثلاً در جرایم تعزیری درجه چهار، ۱۵ سال از صدور حکم قطعی گذشته باشد. مطابق تبصره یک ماده اخیرالذکر، اگر اجرای تمام یا بقیه مجازات موکول به گذشتن یا رفع مانعی باشد، مرور زمان از تاریخ انقضای آن مدت یا رفع مانع محاسبه می شود.
افزون بر این هر گاه اجرای مجازات شروع شود، اما به هر دلیلی روند اجرای آن قطع شود، تاریخ شروع مرور زمان، تاریخ قطع اجرای مجازات است.
علاوه بر این موارد، قانونگذار در قانون مجازات اسلامی در خصوص مرور زمان قایل به برخی استنائات شده است. مطابق ماده ۱۰۹ این قانون برخی جرایم مشمول مرور زمان تعقیب، صدور حکم و اجرای مجازات نمی شوند که عبارتند از جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور، جرایم اقتصادی شامل کلاهبرداری و جرایم موضوع تبصره ماده ۳۶ این قانون (با رعایت مبلغ مقرر در آن ماده) و جرایم موضوع قانون مبارزه با مواد مخدر.
نکته ای که باید در خصوص مرور زمان به آن اشاره کرد، حق شاکی خصوصی است. مستند به ماده ۱۱۳ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲، موقوف شدن تعقیب، صدور حکم یا اجرای مجازات، مانع از استیفای حقوق مدعی خصوصی نیست و متضرر از جرم می تواند دعوای خصوصی را در مرجع صالح اقامه کند.
همچنین چنانکه معلوم است، مرور زمان به مجازات های تعزیری اختصاص دارد. در توضیح درجات جرمی که در مواد مربوط به مرور زمان آمده است، باید گفت که در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، جرم به درجاتی تقسیم می شود. ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی مقرر می کند: مجازات های تعزیری مقرر برای اشخاص حقیقی به هشت درجه تقسیم می شود. در این ماده درجات مختلف مجازات های تعزیری بیان شده است.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، مرور زمان ، ،
برچسبها :
سؤال :
درمواردی که خواهان در ستون دادخواست در قسمت خواسته مبادرت به ذکر خواسته خود نمی نماید بلکه آن را در ذیل دادخواست خود قسمت توضیحات عنوان مینماید، آیا تکلیفی برای قاضی درمورد رسیدگی نسبت به آن وجود دارد؟
نظریه شماره ۲۵۳۶/۹۳/۷ ـ ۱۰/۱۰/۱۳۹۳
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
با توجّه به مادّه ۵۱ ق.ا.د.م مصوب ۱۳۷۹ که مقرر میدارد دادخواست باید در روی برگ های چاپی مخصوص نوشته شود و حاوی نکات مذکور در این مادّه باشد و فرم تهیه شده برای دادخواست توسط قوه قضائیه برای تأمین همین منظور بوده و اصولاً به همین علّت، «مخصوص» تلقی می شود و با توجّه به اینکه برابر مادّه ۵۴ قانون یاد شده، صدور اخطار رفع نقص به عهده مدیر دفتر است و وی برای احراز تکمیل قسمت های تعیین شده در دادخواست، موظف به مراجعه به شرح دادخواست نمی باشد و با عنایت به اینکه هدف مقنن از پیش بینی لزوم طرح دعوی در برگ چـاپی مخصوص، برقراری نظم دادرسی به ویژه در طرح دعوا و سهولت آگاهی کارکنان اداری و قاضی دادگاه مربوطه و البته خوانده، از ارکان مهم تشکیلدهنده پرونده قضائی میباشد، بنابراین در فرض سؤال که خواسته در محلّ تعیین شده در دادخواست قید نشده است، مورد از موارد نقص میباشد که برابر قانون باید رفع شود.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، خواسته ، ،
برچسبها :
1 - قرار اناطه در قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ( قانون آیین دادرسی مدنی ) :
ماده 19 - هرگاه رسيدگي به دعوا منوط به اثبات ادعايي باشد كه رسيدگي به آن در صلاحيت دادگاه ديگري است ‚ رسيدگي به دعوا تا اتخاذ تصميم از مرجع صلاحيتدار متوقف ميشود . دراين مورد ‚ خواهان مكلف است ظرف يك ماه در دادگاه صالح اقامه دعوا كند و رسيد آن را به دفتر دادگاه رسيدگي كننده تسليم نمايد ‚ در غير اين صورت قرار رد دعوا صادر ميشود و خواهان ميتواند پس از اثبات ادعا در دادگاه صالح مجدداً اقامه دعوا نمايد.
2 - قرار اناطه در قانون آئین دادرسی کیفری :
ماده ۲۱- هرگاه احراز مجرميت متهم منوط به اثبات مسائلي باشد كه رسيدگي به آنها در صلاحيت مرجع كيفري نيست، و در صلاحيت دادگاه حقوقي است، با تعيين ذينفع و با صدور قرار اناطه، تا هنگام صدور رأي قطعي از مرجع صالح، تعقيب متهم، معلق و پرونده بهصورت موقت بايگاني ميشود. در اينصورت، هرگاه ذينفع ظرف يكماه از تاريخ ابلاغ قرار اناطه بدون عذرموجه به دادگاه صالح رجوع نكند و گواهي آن را ارائه ندهد، مرجع كيفري به رسيدگي ادامه ميدهد و تصميم مقتضي اتخاذ ميكند.
تبصره ۱- در مواردي كه قرار اناطه توسط بازپرس صادر ميشود، بايد ظرف سه روز به نظر دادستان برسد. در صورتيكه دادستان با اين قرار موافق نباشد حل اختلاف طبق ماده (۲۷۱) اين قانون بهعمل ميآيد.
تبصره ۲- اموال منقول از شمول اين ماده مستثني هستند.
تبصره ۳- مدتي كه پرونده بهصورت موقت بايگاني ميشود، جزء مواعد مرور زمان محسوب نميشود.
3 - قرار اناطه در قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری
ماده۵۰ ـ هرگاه رسیدگی دیوان منوط به اثبات امری باشد که در صلاحیت مرجع دیگری است، قرار اناطه صادر و مراتب به طرفین ابلاغ می شود. ذی نفع باید ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ اخطاریه دیوان، به مرجع صالح مراجعه و گواهی دفتر مرجع مزبور را مبنی بر طرح موضوع، به دیوان تسلیم نماید. در غیر این صورت دیوان به رسیدگی خود ادامه می دهد و تصمیم مقتضی می گیرد.
4 - قرار اناطه در آیین دادرسی کار
ماده۷۰ـ چنانچه بین طرفین دعوا همزمان دعوای کیفری مرتبطی با دعوای مطروحه در مرجع حل اختلاف، در مرجع دیگری مورد رسیدگی باشد که نتیجه آن به تشخیص مرجع رسیدگی کننده مؤثر در رأی باشد، صدور رأی موکول به تعیین تکلیف دعوای کیفری خواهد بود.
رأي وحدترويه شماره 640 - 1378,8,18 هيأت عمومي ديوانعالي كشور
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، قرار اناطه ، ،
برچسبها :
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، تقویم خواسته ، ،
برچسبها :
رضایت باید چه شرایطی داشته باشد تا مورد قبول محکمه قرار گیرد؟ آیا شاکی میتواند رضایت خود را پس بگیرد؟ رضایت در کدام جرایم اثر دارد؟ در جرایمی که چند شاکی دارد، اعلام شکایت و اعلام رضایت چه شرایطی دارد؟
ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی میگوید: ((در جرایمی که با گذشت متضرر از جرم، تعقیب یا رسیدگی یا اجرای حکم موقوف میگردد، گذشت باید منجز باشد و به گذشت مشروط و معلق ترتیب اثر داده نخواهد شد. همچنین عدول از گذشت مسموع نخواهد بود. هرگاه متضررین از جرم متعدد باشند، تعقیب جزایی با شکایت هر یک از آنان شروع میشود ولی موقوفی تعقیب، رسیدگی و مجازات موکول به گذشت تمام کسانی است که شکایت کردهاند. ))
نظریات اداره کل امور حقوقی قوه قضاییه:
نظریه ۱۱۳۳۳/ ۷- ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۷۱:
((چون گذشت مشروط قابل ترتیب اثر نیست، لذا اگر معلوم شود ولی دم به طور مشروط گذشت کرده است، چنین گذشتی کانلمیکن تلقی میشود و باید حکم قصاص اجرا شود لیکن اگر مشروط بودن گذشت محرز نباشد، موردی برای اجرای قصاص نیست. ))
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، رضایت ، ،
برچسبها :
شهادت کذب در صورتی که ادای شهادت در دادگاه و نزد مقامات باش جرم محسوب میشود و مجازات آن سه ماه تا دو سال حبس و یا یک میلیون و پانصد هزار تا دوازده میلیون جزای نقدی است.
شهادت علیه یک متهم، یکی از دلایلی است که قضات میتوانند در صدور حکم خود به آن استناد کنند؛ بنابراین شاهدان میتوانند با حضور یا عدم حضور خود در روشن شدن واقعیت بسیارموثر باشند.
جرم شهادت کذب در صورتی مستوجب مجازات است که ادای شهادت در دادگاه و نزد مقامات رسمی صورت گرفته باشد.
این جرم از جمله جرائم مطلق و عمدی است. بنابراین نمیتوان کسی را که سهواً و به اشتباه مبادرت به بیان کذبیات آن هم در قالب شهادت کرده است، مشمول این ماده بدانیم.
در صورتی که شهادت کذب در دادگاه صالح به موجب حکم قطعی به اثبات برسد در این صورت چنین موضوعی" شهادت دروغ " موجب بطلان حکم است و هر حکمی که بر این اساس صادر شود بلااثر میشود و این در حالی است که در امور کیفری یکی از جهات درخواست تجدید نظر دروغ بودن شهادت شهود است.
مطابق ماده 650 قانون مجازات اسلامی مجازات شهادت دروغ سه ماه تا دو سال حبس و یا یک میلیون و پانصد هزار تا دوازده میلیون جزای نقدی است.
همچنین ماده 201 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مقرر داشته: در مواردی که دادگاه از شهود مطلعین درخواست ادای شهادت و یا اطلاع کند و بعد معلوم شود که خلاف واقع شهادت دادهاند اعم از این که به نفع یا ضرر یکی از طرفین دعوا باشد علاوه بر مجازات شهادت دروغ چنانچه شهادت خلاف واقع آنان موجب وارد آمدن خسارتی شده باشد به تأدیه آن نیز محکوم خواهند شد.
شهادت دروغ موجب بطلان حکم است و هر حکمی که بر این اساس صادر شود بلااثر است اگر محکوم به موجود باشد مسترد شود و اگر ممکن نباشد باید شهودی که شهادت کذب دادهاند غرامت ( خسارت ) را بپردازند.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، شهادت ، ،
برچسبها :
موارد رد دادرس در قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی
ماده 91 - دادرس در موارد زير بايد از رسيدگي امتناع نموده و طرفين دعوا نيز ميتوانند او را رد كنند.
الف - قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم از هر طبقه بين دادرس با يكي از اصحاب دعوا وجود داشته باشد.
ب - دادرس قيم يا مخدوم يكي از طرفين باشد و يا يكي از طرفين مباشر يا متكفل امور دادرس يا همسر او باشد.
ج - دادرس يا همسر يا فرزند او، وارث يكي از اصحاب دعوا باشد.
د - دادرس سابقاً در موضوع دعواي اقامه شده به عنوان دادرس يا داور يا كارشناس يا گواه اظهارنظر كرده باشد.
ه- بين دادرس و يكي از طرفين و يا همسر يا فرزند او دعواي حقوقي يا جزايي مطرح باشد و يا در سابق مطرح بوده و از تاريخ صدور حكم قطعيدو سال نگذشته باشد.
و - دادرس يا همسر يا فرزند او داراي نفع شخصي در موضوع مطروح باشند.
ماده 92 - درمورد ماده (91) دادرس پس از صدور قرار امتناع از رسيدگي با ذكر جهت، رسيدگي نسبت به مورد را به دادرس يا دادرسان ديگر دادگاهمحول مينمايد. چنانچه دادگاه فاقد دادرس به تعداد كافي باشد،پرونده را براي تكميل دادرسان يا ارجاع به شعبه ديگر نزد رئيس شعبه اول ارسالميدارد و در صورتيكه دادگاه فاقد شعبه ديگر باشد، پرونده را به نزديكترين دادگاه همعرض ارسال مينمايد.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، موارد رد دادرس ، ،
برچسبها :
تعریف دعوای متقابل
دعوای متقابل ، دعوايي است که خوانده در مقابل دعوی اصلی اقامه می نماید که با آن ناشي از يك منشاء بوده و يا ارتباط كامل وجود داشته باشد و تواما" رسيدگي ميشود ، بين دو دعوا وقتي ارتباط كامل وجود دارد كه اتخاذ تصميم در هريك مؤثر در ديگري باشد و چنانچه دعواي مطروحه متقابل نباشد، در دادگاه صالح بهطور جداگانه رسيدگيخواهد شد .
مهلت تقدیم دادخواست متقابل
دعواي متقابل بهموجب دادخواست اقامه ميشود و دادخواست دعواي متقابل بايد تا پايان اولين جلسه دادرسي تقديم شود و اگر خواهان دعواي متقابل را در جلسه دادرسي اقامه نمايد ، خوانده ميتواند براي تهيه پاسخ و ادله خود تأخير جلسه را درخواست نمايد ، شرايط و موارد رد يا ابطال دادخواست همانند مقررات دادخواست اصليخواهد بود.
دعاوي تهاتر ، صلح ، فسخ ، رد خواسته و امثال آن كه براي دفاع از دعواياصلي اظهار ميشود، دعواي متقابل محسوب نمي شود و نياز به تقديم دادخواست جداگانه ندارد.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، دعوای متقابل ، ،
برچسبها :
اعسار به معنی رنج، سختی و نداشتن است و در اصطلاح حقوقی، زمانی كه یك فرد به نوعی تمكن مالی ندارد یا دارای اموال و سرمایه ای است اما در وضعیتی قرار دارد كه امكان دسترسی به آن ها را ندارد، این فرد دچار اعسار شده و قادر به پرداخت بدهی هایش نیست؛ مانند شخصی كه محكوم به پرداخت 500 سكه بهار آزادی مربوط به مهریه همسرش می شود اما قادر به پرداخت آن نیست، این فرد می تواند با مراجعه به دادگستری، دادخواست اعسار از پرداخت مهریه را بدهد.
طبق ماده یك قانون اعسار «معسر كسی است كه به واسطه نداشتن دارایی یا دسترسی نداشتن به مالش توانایی پرداخت هزینه محاكمه (هزینه دادرسی) یا دیون خود را ندارد» یعنی ممكن است این فرد برای احقاق حقش قادر به پرداخت هزینه دادرسی نباشد و حتی نتواند وكیلی برای انجام كارهایش انتخاب كند كه می تواند با مراجعه به مراجع قضایی، تقاضای وكیل معاضدتی كند.
زمانی كه یك فرد به نوعی تمكن مالی ندارد یا دارای اموال و سرمایه ای است اما در وضعیتی قرار دارد كه امكان دسترسی به آن ها را ندارد، این فرد دچار اعسار شده است.
نخستین قانون مربوط به اعسار در ایران در سال 1313 تصویب شد كه براساس شرایط زمانی این قانون دچار اصلاحاتی شده است در این میان می توان به ماده 652 قانون مدنی اشاره كرد كه در آن آمده است «در زمان مطالبه (طلب) حاكم مطابق اوضاع و احوال شخص بدهكار مهلت یا اقساطی قرار می دهد» این آخرین قانون، ملاك عمل در خصوص این افراد است. ماده 2 قانون «نحوه اجرای محكومیت های مالی مصوب 77» می گوید: «هر كس محكوم به پرداخت مالی به دیگری شود چه به صورت استرداد عین یا قیمت یا مثل آن یا ضرر و زیان ناشی از جرم و یا دیه و آن را پرداخت نكند، دادگاه او را الزام به پرداخت می كند و ...» هم چنین در ماده 3 این قانون آمده است كه «هر گاه محكوم علیه، مدعی اعسار ضمن اجرای محكومیت حبس شود به ادعای وی خارج از نوبت رسیدگی و در صورت اثبات اعسار از حبس آزاد خواهد شد و چنان چه قادر به پرداخت آن به طور اقساط هم شود، دادگاه متناسب با وضعیت مالی او حكم به تقسیط محكوم به، را صادر می كند. در حال حاضر براساس سیاست های قضایی، افراد می توانند قبل از اجرای محكومیت حبس، تقاضای اعسار را مطرح كنند كه آن هم مورد پذیرش و رسیدگی قرار می گیرد. هر فردی نمی تواند به ادعای این كه دچار اعسار می شود به دادگاه دادخواست اعسار دهد. ادعای اعسار مقید به این شرایط است:
1- شخص بدهكار باشد 2- اقامه دعوی از طرف مدعی و طلبكار علیه او شود 3- اثبات ادعای (اعسار) وی و صدور حكم به نفع طلبكار 4- صدور رأی قطعی بر محكومیت بدهكار 5- صدور اجرائیه از طرف دادگاه.
بعد از تحقیق شرایط یاد شده، مدعی اعسار می تواند با ارائه دادخواست در پی اثبات آن باشد.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، اعسار ، ،
برچسبها :
مشخصات درخواست كننده در ستون«خواهان» ، مشخصات طرف مقابل در ستون «خوانده» و موضوع تامین دلیل در ستون «خواسته» و در قسمت شرح دادخواست نیز اوضاع و احوالی كه موجب درخواست تأمین دلیل شما شده را اشاره کرده و از دادگاه درخواست جمع آوری و تامین دلیل مینمائید
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، تامین دلیل ، ،
برچسبها :
در هر دعوای حقوقی، خواسته اساسیترین رکن دعوا تلقی میشود. صرف نظر از ضرورت دقت در نحوه تعیین خواسته، به دلیل وابستگی سرنوشت دادرسی به درستی و صحت عملکرد خواهان در این خصوص، تشخیص نوع خواسته از حیث مالی بودن یا غیرمالی بودن و بهای آن در دعاوی مالی، از حیث میزان هزینههای دادرسی، صلاحیت مراجع رسیدگی و قابلیت تجدیدنظر یا فرجام حکم، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
اصول حاکم بر نحوه تقویم خواسته اصولی که پایه و اساس موضوع را تشکیل میدهد عبارتند از :
1- اصلِ مالی بودن هر دعوای حقوقی.
2- اصلِ اختیار خواهان در تعیین میزان بهای خواسته
3- اصلِ لزوم پرداخت هزینه در هنگام تقدیم دادخواست.
1- اصل مالی بودن هر دعوای حقوقی
حق تضییعشده یا انکارشده خواهان، که موضوع دعوا قرار میگیرد، ممکن است مالی یا غیرمالی باشد. هیچگونه تعریف خاصی از اصطلاحِ حق یا دعوای مالی، در مقابل حق یا دعوی غیرمالی، در هیچ کدام از متون قانونی، به دست نمیآید. با این حال میتوان گفت که: «حق مالی حقی است که اجرای آن، به طور مستقیم برای دارنده آن ایجاد منفعت قابل تقویم به پول میکند یا اینکه اجرای آن دفع از ضرری میکند که قابل ارزیابی به پول باشد.»در مقابل تعریف مذکور، حق غیرمالی حقی است که:«اجرای آن، مستقیماً ایجاد منفعت قابل تقویم به پول نمیکند، اگر چه ممکن است غیرمستقیم موجب چنین نتیجهای بشود.»بر این اساس میتوان دعوی مالی را، از غیرمالی تشخیص داد. برای مثال دعاوی مالکیت بر اموال، بطلان معاملات یا اسناد، استرداد اسناد، مطالبه اموال و اجرای تعهدات و شروط راجع به اموال، از جمله دعاوی مالی محسوب میشوند؛ چرا که در نتیجه صدور حکم، مال یا حقی که قابل ارزیابی با پول است، مستقیماً در مالکیت خواهان وارد شده یا از مالکیت وی خارج میشود.
2ـ اصل اختیار خواهان در تعیین میزان بهای خواسته
ماده 61 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، چنین مقرر داشتهاست که: «بهای خواسته از نقطه نظر هزینه دادرسی و امکان تجدیدنظرخواهی، همان مبلغی است که در دادخواست قید شده، مگر اینکه قانون ترتیب دیگر معین کرده باشد.»
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، سوگند ، ،
برچسبها :
اظهار نامه چیست ؟ و از آن به چه منظوری استفاده میگردد ؟
از جمله اوراق قضایی که شهروندان در مسایل حقوقی خود به نحوی با آن برخورد مینمایند، اظهار نامه میباشد. فردی که در امری خود را صاحب حق میداند، حتماً لازم نیست برای مطالبه حق خویش اقدام به اقامه دعوی نماید زیرا ممکن است با درخواست شفاهی از کسی که بایستی این حق را ادا نماید به مقصود خویش نایل گردد.
اما در برخی موارد بایستی این مطالبه را اثبات نماید و چون اثبات مطالبه شفاهی به نوعی مشکل است، بنابراین با تنظیم اظهار نامه و ارسال آن برای مخاطب به طور رسمی اقدام به مطالبه حق خود مینماید. البته لازم به ذکر است که مطالبه حق تنها در صورت ارسال برگ اظهار نامه از سوی مراجع قضایی اثبات میگردد.
خواهان حق زمانی میتواند حق خود را از طریق اظهار نامه مطالبه نماید که بر اساس توافق طرفین یا به موجب قانون یا عرف موعد مطالبه آن فرا رسیده باشد.
در برخی از موارد هم ارسال اظهار نامه قبل از اقامهی دعوی مورد نظر ضروری است مثلاً زمانی که محلی را به طور امانی به کارگر، سرایدار، خادم و به طور کلی به هر امین دیگری سپردهایم، اگر شخصی مورد نظر از استرداد مال امانی امتناع نماییم که محل امانی را پس دهد. در صورتی که شخص امانت دار پس از ۱۰ روز از زمان ابلاغ اظهار نامه محل مزبور را بازپس ندهد، متصرف عدوانی محسوب میگردد. بنابراین در این مورد میتوان دعوی رفع تصرف عدوانی را مطرح نمود و از مزایای این دعوی که خارج از نوبت و بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی رسیدگی میگردد، استفاده کرد.
با توجه به مطالب عنوان شده نباید تصور کرد که اظهار نامه فقط به منظور مطالبه حق تنظیم میگردد بلکه هر شخصی میتواند هر نوع اظهاری که راجع به معاملات، تعهدات یا روابط دیگر خود با طرف مقابل دارد را از طریق رسمی یعنی با تنظیم و ارسال اظهار نامه به طرف خود اطلاع دهد. ذکر این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که در تنظیم اظهار نامه نمیتوان خارج از نزاکت و اخلاق عمل نمود و از الفاظ رکیک و مستهجن استفاده کرد. چون مراجع قضایی (دفاتر دادگاهها و ادارات ثبت اسناد) از ابلاغ اظهار نامههایی که خارج از نزاکت میباشد خودداری مینمایند.
موضوعات مرتبط: اظهارنامه ، در دعاوی ، ،
برچسبها :